لعنت به کسی که میودنه به غیر از وان هیشکی تو زندگیت نیست...
به خاطر اون با کسی نمیری....
ولی بازم تنهات میذاره.....
لعنت به کسی که میودنه به غیر از وان هیشکی تو زندگیت نیست...
به خاطر اون با کسی نمیری....
ولی بازم تنهات میذاره.....
اهسته بیا چیزی هم ننویس...
نظر هم نگذار....
همان که بخوانی بس است...
من به بی محلی ادمها
عادت کرده ام....
لحظه هایم نازنینند وقتی حضور نازنین تو را دارم
چگونه دم از تنهایی توانم زد وقتی که لحظه لحظه ی
عمرم اکنده از عطر حضور توست
نه من تنها نیستم
این تنهایی من است که تنهاست
( این متنو یکی از دوستای عزیزم برای روز تولدم بهم گفت خیلی دوسش دارم خیلی )
میترسم ، میترسم از لحظه ، لحظه ی عمرم
که بدون تو بگذره ، میترسم از نگاه های
سرد و بی تفاوت که گرمی چشمای تو رو از
یادم ببره
میترسم از سکوتی که راه نفسمو گرفته
سکوتی که نمیذاره اسم تو رو صدا کنم
از این سکوت لعنتی بیزارم ، میترسم
بیا و سکوت قلب خستمو بشکن
خودم نوشتم خیلی دوس دارم نظرتونو راجع بهش بدونم